وقتی سود کوتاه‌مدت، بینش بلندمدت را می‌بلعد

در این مقاله چه می‌خوانیم...

آیا تاکنون اندیشیده‌اید که چگونه ممکن است یک جامعه در دنیای مدرن امروز زندگی کند، اما قوانین و سنت‌هایش به دوران قرون وسطی بازگردد و از مظاهر زندگی مدرن و فناوری گریزان باشد؟ در این نوشتار قصد داریم با یکی از عجیب‌ترین و در عین حال پیچیده‌ترین جوامع مذهبی آشنا شویم؛ جامعه‌ای که شیوه زیست آنان به‌طور کامل در تضاد با جهان معاصر قرار دارد: «حریدی‌ها».

در ادامه، به بررسی سبک زندگی این گروه، باورهای خاص آنان و چالش‌هایی که در مواجهه با دنیای امروز با آن روبه‌رو هستند خواهیم پرداخت. پرسش اینجاست که تا چه اندازه ممکن است این موضوع شما را شگفت‌زده کند؟

حریدی ها

هالاخا و ریشه‌های آن

حریدی اصطلاحی کلی است که به تمامی یهودیان ارتدوکس تندرو اطلاق می‌شود؛ افرادی که زندگی آنان به‌طور کامل بر اساس شریعت یهود، یا همان «هالاخا»، شکل می‌گیرد و ارتباط محدودی با جامعه مدرن دارند. واژه‌ی «هالاخا» در زبان عبری به معنای «راه رفتن» یا «مسیر حرکت» است. در عمل، هالاخا مجموعه‌ای از قوانین دینی و احکام شرعی یهودیان را در بر می‌گیرد که تمامی جنبه‌های زندگی روزمره آنان را تنظیم می‌کند. این قوانین شامل دستوراتی درباره خوراک و آشامیدنی، طهارت و ناپاکی، ازدواج و طلاق، عبادات و آیین‌های مذهبی، احکام مربوط به شبات (تعطیلی روز شنبه)، اصول اخلاق اجتماعی، تجارت و بسیاری قوانین دیگر است که ریشه‌ی همه آن‌ها در دستورات تورات قرار دارد.

برای درک بهتر «هالاخا» یا همان شریعت یهود، لازم است نگاهی به تاریخچه آن داشته باشیم. در دوران قرون وسطی، مفهومی تحت عنوان «یهودیت ارتدوکس» وجود نداشت و دسته‌بندی‌های امروزی به چشم نمی‌خورد. تقریباً همه یهودیان مذهبی در سراسر جهان به‌نوعی زندگی خود را بر اساس آنچه امروز «هالاخا» می‌نامیم، تنظیم می‌کردند. اما هالاخا تنها مجموعه‌ای از دستورات دینی درباره زمان نماز یا قوانین خورد و خوراک نبود؛ بلکه گستره‌ای بسیار فراتر از این‌ها داشت.

از زمان تکمیل تدوین «تلمود بابلی» در حدود قرن پنجم، هالاخا وارد دوره‌ای شد که می‌توان آن را عصر شکل‌گیری نهایی هویت مذهبی یهود دانست. اما تلمود بابلی چیست؟ این اثر مجموعه‌ای است از تمامی گفت‌وگوها و استدلال‌های خاخام‌ها درباره قوانین مذهبی یهودیان که جمع‌آوری آن حدود ۲۰۰ سال به طول انجامیده است.

تلمود

اما تلمود دقیقاً چیست؟ واژه‌ی «تلمود» از ریشه عبری «למד» (لِمِد) گرفته شده و به معنای «یادگیری» یا «مطالعه» است. تلمود از دو بخش اصلی تشکیل شده است: میشنا و گمارا.

میشنا که در قرن دوم میلادی توسط یهودا هناسی تدوین شد، متنی است مختصر از قوانین یهودی که از دل سنت شفاهی بیرون آمده بود؛ قوانینی که پیش‌تر به صورت دهن به دهن و نسل به نسل منتقل می‌شد. گمارا شامل مناظرات و تفسیرهای خاخام‌ها درباره قوانین موجود در میشنا است و در دو نسخه، بابلی و اورشلیمی، تدوین شده است. نسخه بابلی، مرجع اصلی تلمود به شمار می‌رود.

دلیل آنکه این نسخه را «تلمود بابلی» می‌نامند، این است که پس از تخریب معبد دوم اورشلیم توسط رومی‌ها، مرکز اصلی یهودیت از سرزمین اسرائیل به بابل، که امروزه عراق است، منتقل شد و تلمود در آنجا تدوین گردید.

در دوران قرون وسطی، یهودیان در گستره‌ای وسیع از ایران و عراق تا شمال آفریقا، اسپانیا، فرانسه و آلمان زندگی می‌کردند و در هر منطقه، مراکز علمی و فقهی مختص خود را داشتند. از آنجایی که یهودیان اغلب در کشورهایی زندگی می‌کردند که اکثریت جمعیت آن‌ها یا مسیحی و یا مسلمان بودند، جامعه یهودی موظف بود به‌صورت مستقل خود را مدیریت کند. در این شرایط، شریعت یهود که امروزه به آن «هالاخا» می‌گوییم، به بنیان اصلی زندگی یهودیان تبدیل شد؛ نه تنها در معنای دینی، بلکه به‌عنوان یک نظام حقوقی و اجتماعی کامل که تمامی جنبه‌های زندگی آنان را پوشش می‌داد.

تا این مرحله، هالاخا از طریق تلمود معنا و شکل می‌یافت. پس از پایان دوره تلمود، نوبت به «گائونیم» رسید؛ واژه‌ای عبری به معنای «بزرگان» یا «افتخارات». این افراد رؤسای دو مرکز علمی بزرگ یهود در بابل بودند و دوران گائونیم از قرن ششم تا یازدهم میلادی ادامه داشت. در این دوره، هر مسأله‌ای که برای یک یهودی در هر نقطه از جهان پیش می‌آمد، به گائونیم نامه‌نگاری می‌شد تا راهنمایی و فتوا دریافت شود.

رهبران این مراکز با صدور پاسخ‌های فقهی که به «ریسپونسا» معروف بود، به مسائل مردم پاسخ می‌دادند. برای مثال، یک تاجر یهودی در اندلس ممکن بود بپرسد که آیا انجام معامله‌ای با شریک مسلمان مجاز است یا خیر، و یا یک زن یهودی در ایران ممکن بود درباره سهم ارث خود از پدرش استعلام کند. این ریسپونساها مجموعه‌ای ارزشمند محسوب می‌شوند که نشان می‌دهند خاخام‌ها چگونه قوانین مذهبی را با مشکلات و شرایط واقعی مردم در زمان‌ها و مکان‌های مختلف هماهنگ می‌کردند.

در اواخر این دوران، یکی از بزرگ‌ترین متفکران تاریخ یهود، موشه بن میمون، مشهور به «رامبام»، به دنیا آمد. رامبام در قرن دوازدهم کتابی به نام «میشنه توراه» تدوین کرد؛ یکی از نخستین تلاش‌ها برای تنظیم و مرتب‌سازی تمامی قوانین هالاخا، به گونه‌ای که بدون نیاز به مراجعه مداوم به تلمود و پیچیدگی‌های آن، برای مردم عادی ساده و قابل فهم باشد. میشنه توراه در عمل به یکی از ستون‌های اصلی هالاخا تبدیل شد.

در همین دوران، یهودیان ساکن اسپانیا و پرتغال در اوج شکوفایی علمی و فرهنگی قرار داشتند و در قرن سیزدهم، خاخام‌هایی چون موشه بن نحمان و یهودا هالِوی آثاری نگاشتند که تلفیقی از فلسفه، عرفان و فقه بود. این دوره موجب شد هالاخا چهره‌ای تازه بیابد؛ عقلانی‌تر و در عین حال دارای جلوه‌های عرفانی.

اما این دوران طلایی پایدار نماند. با موج تفتیش عقاید و اخراج گسترده یهودیان از غرب اروپا، شرایط به‌طور چشمگیری تغییر کرد. یهودیان ناچار به مهاجرت به شمال آفریقا، امپراتوری عثمانی و اروپای شرقی شدند، اما همراه با این کوچ، دانش و فقه آنان نیز منتقل گردید.

پس از دوره تلمود و گائونیم، خاخام‌های برجسته یهودی تلاش کردند تا قوانینی که در تلمود و ریسپونساها پراکنده بود را به‌صورت منظم و خلاصه جمع‌آوری کنند، تا مردم بتوانند احکام هالاخا را آسان‌تر فراگیرند و اجرا کنند. یکی از مهم‌ترین آثار در این زمینه، کتاب «تور» یا «چهار ستون» است که توسط خاخامی به نام یعقوب بن آشر تدوین شد. این اثر در قرن چهاردهم و در اسپانیا، همزمان با افزایش فشار بر یهودیان، نگاشته شد. بن آشر دریافته بود که تلمود برای عموم مردم قابل فهم نیست؛ حجم آن بسیار زیاد و استدلال‌هایش پیچیده بود، از این رو تمامی قوانین عملی را در چهار بخش اصلی دسته‌بندی کرد و به همین دلیل نام کتاب را «تور» یا «چهار ستون» نهاد.

در ادامه، در قرن شانزدهم، خاخام یوسف کارو با استناد بر کتاب «تور» و آثار پیشین، کتابی به نام «شولخان عاروخ» تدوین کرد. این کتاب در بیشتر جوامع یهودی، به ویژه در شرق مدیترانه، ایران و شمال آفریقا، به مرجع اصلی اجرای هالاخا تبدیل شد.

در مجموع، در قرون وسطی، هالاخا مجموعه‌ای از قوانین و احکام بود که در چندین کتاب و منبع مختلف پراکنده شده بود. یهودیان کتاب واحدی به نام «هالاخا» نداشتند؛ بلکه این قوانین را از منابع متعدد می‌گرفتند: تورات به عنوان کتاب مقدس یهود، پایه و اساس قوانین را مشخص می‌کرد اما تنها کلیات را ارائه می‌داد؛ میشنا نخستین جمع‌بندی قوانین شفاهی بود؛ تلمود تفسیر و توضیح خاخام‌ها درباره میشنا را در بر می‌گرفت؛ و در نهایت کتاب‌های فقهی مدون مانند «تور» و «شولخان عاروخ» قوانین را به صورت خلاصه و دسته‌بندی شده عرضه می‌کردند.

هالاخا نه تنها قانونی برای عبادت، بلکه چارچوبی برای حفظ هویت، انسجام و بقای جامعه یهودی بود. این قوانین همانند ریشه‌های یک درخت کهنسال، تمامی جنبه‌های زندگی یهودیان را دربرمی‌گرفت؛ از سفره و بازار گرفته تا عشق و مرگ.

پیدایش حریدی‌ها در عصر مدرن

با آغاز قرن هجدهم و ورود دوران روشنگری در اروپا، جامعه یهودی نیز وارد مرحله‌ای از تغییرات بنیادین شد. گسترش مدرنیته، دانشگاه‌ها، علوم نوین و جنبش‌های ملی‌گرایانه در اروپا، به ویژه جنبش هسکالا یا روشنگری یهودی، وضعیت یهودیت را دگرگون ساخت. این جنبش به یهودیان توصیه می‌کرد که بخشی از جامعه مدرن اروپا باشند؛ دانشگاه‌ها و مدارس جدید تأسیس کنند، لباس‌های مدرن بپوشند و حتی در آیین‌های مذهبی خود تغییراتی اعمال کنند. در این مسیر، برخی دعاهای عبری کوتاه‌تر شد و بخشی از احکام قدیمی کنار گذاشته شد.

این تغییرات به‌قدری گسترده بود که شکل‌های جدیدی از یهودیت، مانند یهودیت اصلاح‌طلب، پدید آمد. با این حال، این تحولات برای همه خوشایند نبود و بسیاری از خاخام‌ها و جوامع سنتی احساس خطر کردند. آنان مشاهده می‌کردند که اگر با جریان مدرن همراه شوند، قوانین سنتی و کهن یهودیت از بین خواهد رفت و یهودیت اصیل به تدریج رنگ می‌بازد.

در واکنش به این تهدید، جنبشی محافظه‌کار و سرسخت شکل گرفت که بر حفظ کامل شریعت، سبک زندگی و هویت قدیمی تأکید داشت و بر ادامه سنت‌های دیرین یهودیان اصرار می‌ورزید. این گروه از یهودیان، که اغلب در شرق اروپا زندگی می‌کردند، به مرور به‌عنوان یهودیان ارتدوکس شناخته شدند.

نکته جالب آن است که واژه «ارتدوکس» اصلاً عبری یا تلمودی نیست، بلکه ریشه یونانی دارد و به معنای «باور درست» است؛ «Orthos» به معنای درست و «Doxa» به معنای عقیده. این اصطلاح در قرن نوزدهم وارد ادبیات یهودی شد، زمانی که یهودیان سنتی می‌خواستند خود را از اصلاح‌طلبان جدا کنند.

یکی از شخصیت‌های برجسته این دوره، موشه سُفر بود که در مجارستان زندگی می‌کرد و شعار معروفی داشت: «هر چیز جدید حرام است». حاتام سفر معتقد بود هر تغییری در شریعت اصیل، نادیده گرفتن هالاخا محسوب می‌شود و خطرناک است. این نوع تفکر زمینه‌ساز شکل‌گیری گروه‌های حریدی شد؛ گروهی از یهودیان ارتدوکس و سنتی که افراطی‌تر عمل می‌کردند و به «اولترا ارتدوکس» یا همان حریدی‌ها معروف شدند. عقاید و شیوه زندگی آنان، در مقایسه با دیگر شاخه‌های یهودیت، بسیار رادیکال‌تر است.

واژه «حریدی» از ریشه عبری گرفته شده و به معنای «کسی که از خدا می‌ترسد» است. این اصطلاح در اصل به افرادی اطلاق می‌شود که به شدت به قوانین هالاخا پایبند هستند. از دهه ۱۹۵۰ میلادی به بعد، رسانه‌های اسرائیلی، سیاستمداران و خود جامعه مذهبی، از کلمه «حریدی» به عنوان یک هویت مشخص استفاده کردند.

جالب است بدانید که خود حریدی‌ها چند شاخه دارند و هر شاخه عمدتاً بر اساس یک تغییر جزئی یا تمرکز بیشتر بر بخشی خاص از دین شکل گرفته است. یکی از شاخه‌های اصلی، جنبش حسیدی است.

این گروه در اواخر قرن هجدهم در اروپای شرقی، به ویژه در اوکراین و لهستان، شکل گرفت؛ زمانی که شرایط یهودیان در این منطقه بسیار دشوار بود. بسیاری از آنان فقیر بودند و فاصله میان خاخام‌ها و مردم عادی زیاد بود، چرا که درک تلمود برای عموم آسان نبود. جنگ‌ها و آشوب‌های مختلف نیز روحیه مردم را تضعیف کرده بود و یهودیان عادی به دنبال امید و دلگرمی می‌گشتند؛ چیزی فراتر از فقه خشک و مطالعه پیچیده تلمود. در این شرایط، «بعل شم طو» جنبش حسیدی را بنیان نهاد.

بعل شم طو، متولد اوکراین امروزی، شخصیتی بود که ارتباط نزدیکی با مردم عادی داشت؛ با آن‌ها دعا می‌کرد، همراهشان بود و طبق باور پیروانش، شفا می‌بخشید و الهام‌بخش بود. او بر این باور بود که ارتباط با خدا تنها مختص عالمان تلمود نیست؛ هر یهودی ساده‌ای می‌تواند از طریق دعا و عشق خالص به خدا نزدیک شود. جوهره حسیدیسم این بود که یهودیت نباید تنها مجموعه‌ای از قوانین خشک باشد، بلکه باید زنده، شاد و سرشار از عشق باشد و دعا نیز با شور و حرارت و موسیقی همراه باشد، نه صرفاً خواندن متن دعا به صورت یکنواخت.

حریدی ها در عصر مدرن

شاخه‌های مختلف حریدی‌ها

در جنبش حسیدی، تمرکز عمده بر جنبه‌های عرفانی دین و تجربه روحانی عبادت و ارتباط حسی با خدا است، موضوعی که به «کابالا» معروف است، بر خلاف دیگر گروه‌ها که بیشتر بر مطالعات تلمودی و مباحث فقهی تأکید دارند.

پیروان حسیدی معتقدند هر جماعت به یک رهبر مقدس نیاز دارد که نه تنها معلم فقه باشد، بلکه به عنوان واسطه‌ای روحانی میان مردم و خدا عمل کند. از این رو، آنان معمولاً تحت رهبری «ربی» یا رهبر معنوی قرار دارند؛ مقامی که نسل به نسل از پدر به پسر منتقل می‌شود و تأثیر بسیار گسترده‌ای بر زندگی روزمره اعضای جامعه دارد.

پس از درگذشت بعل شم طو، شاگردانش حسیدیسم را در لهستان و اروپای شرقی گسترش دادند و به مرور در هر منطقه‌ای که گروه‌های حسیدی تشکیل می‌شد، یک دربار (Court) حسیدی تحت رهبری یک ربی شکل می‌گرفت. این دربارها محلی برای آموزش، عبادت و حل مسائل مذهبی و دینی بودند.

شایان ذکر است که حسیدی‌ها از همان ابتدا با مخالفت روبه‌رو شدند. خاخام‌های لیتوایی به رهبری گائون ویلنا بر این باور بودند که حسیدیسم خطرناک است، زیرا تمرکز بر شخصیت ربی به عنوان واسطه میان جامعه و خدا ممکن است مردم را از مطالعه تلمود و متون مذهبی دور کند، چیزی که از نظر آنان اساس مذهب یهودی است. با این حال، حسیدیسم در واقع با تلمود و مطالعه متون دینی مخالفت نمی‌کرد، بلکه هدف آن افزودن جنبه‌های روحانی و عرفانی به دین و عبادت بود.

با وجود این اختلافات، حسیدیسم تثبیت شد و در قرن نوزدهم به اندازه‌ای گسترش یافت که هویت یهودیان اروپای شرقی را دگرگون کرد. امروزه میلیون‌ها یهودی حسیدی در سراسر جهان زندگی می‌کنند؛ از آمریکا و اسرائیل گرفته تا بریتانیا و کشورهای غرب اروپا.

«لیتواک‌ها» یا «لیتواوی‌ها» یکی دیگر از شاخه‌های مهم حریدیان هستند و برخلاف حسیدی‌ها عمل می‌کنند. شکل‌گیری این گروه عمدتاً واکنشی به پیدایش حسیدیسم بود. این حریدیان بر این باورند که تعهد و پایبندی آن‌ها از ابتدا حفظ سنت‌های مذهبی بوده و باید به همان پایبند بمانند. تمرکز اصلی آنان بر مطالعه تلمود و عبادت بر اساس آموزه‌های متون مقدس و هالاخا است. رهبران دینی این گروه معمولاً ربی‌هایی هستند که در مراکز علمی یهودی رشد یافته‌اند و تمرکز آنان بیشتر بر تعلیم و تدریس است.

از دیگر شاخه‌های حریدی می‌توان به «اشکنازی‌ها» و «سفارَدی‌ها» اشاره کرد. نام اشکنازی‌ها به منطقه‌ای در آلمان بازمی‌گردد و سفارَدی‌ها از منطقه ایبری، بین اسپانیا و پرتغال، منشأ گرفته‌اند. میان این گروه‌ها تنش‌های تاریخی وجود دارد. هر یک از این شاخه‌ها با تفاوت‌هایی در شدت پایبندی به سنت و عرفان، شیوه عبادت و نماز، احکام جاری و برخی مسائل فقهی شکل گرفته‌اند. به عنوان مثال، برخی اشکنازی‌ها به عرفان یهودی یا کابالا توجه ویژه دارند و شعر مذهبی را در عبادت وارد می‌کنند، در حالی که گروهی دیگر تنها به متن تلمود، عمل به هالاخا و حفظ سنت اهمیت می‌دهند. اشکنازی‌ها گاهی کتاب «شولخان عاروخ» را که مرجع اصلی احکام دینی سفارَدی‌ها به شمار می‌آید، معتبر نمی‌دانند.

نمونه‌ای دیگر در مسائل فقهی، حکم مربوط به شراب است. با اینکه تورات مصرف شراب را حرام اعلام کرده است، تمامی یهودیان متعهد، چه سفارَدی و چه اشکنازی، مصرف شراب را مباح می‌دانند، اما در نحوه ترکیب مواد و شیوه تهیه آن اختلاف دارند. یکی از خاخام‌های یهودی تأکید کرده است که شراب مورد استفاده تنها «شراب اشکنازی» است؛ شرابی که دارای اجازه شرعی است و مصرف آن همچون نوشیدن آب مجاز محسوب می‌شود.

شباهت و تفاوت های حریدی و حسیدی

با وجود تمام اختلافات میان شاخه‌های مختلف حریدی، در اصل قضیه همه این گروه‌ها در یک نکته مشترک هستند: آن‌ها خود را از دنیای مدرن جدا نگه می‌دارند. این جدایی حتی در ظاهرشان نیز به وضوح مشاهده می‌شود. برای مثال، یکی از ویژگی‌های برجسته حسیدی‌ها، کت‌های بلند مشکی است که با لباس‌های سیاه و سفید، شامل تالیت‌های حلقه‌ای و پارچه‌های کتان، ترکیب می‌شود. از دیگر مشخصه‌های بارز آنان می‌توان به کلاه‌های خزدار، ریش‌های بلند و موهای پیچ‌خورده کنار شقیقه‌ها اشاره کرد که ظاهرشان را کاملاً از دیگران متمایز می‌سازد.

در مقابل، غیر حسیدی‌ها یا لیتواوی‌ها کمتر به این مشخصه‌های ظاهری اهمیت می‌دهند؛ آن‌ها اغلب همان کت مشکی و کلاه مشکی لبه‌دار را می‌پوشند و موهای کنار شقیقه‌ها را بلند نگه می‌دارند، زیرا تراشیدن یا کوتاه کردن آن‌ها برای حریدی‌ها مجاز نیست.

فرزندان این جامعه در مدارس دینی ویژه خود تحصیل می‌کنند و محور اصلی آموزش، تلمود و هالاخا است. هرگونه تغییر یا تساهل در قوانین به عنوان انحراف از مسیر الهی تلقی می‌شود و آن‌ها معتقدند تنها با پیروی دقیق از هالاخا می‌توانند ارتباط صحیحی با خداوند برقرار کنند و از تأثیرات دنیای مدرن و سکولار دور بمانند. این جدایی شامل پرهیز از رسانه‌های عمومی، اینترنت و حتی محدودیت در ارتباط با یهودیان غیرحریدی می‌شود. بیشتر آنان به زبان ییدیش صحبت می‌کنند؛ زبانی که ترکیبی از عبری و آلمانی است و بسیاری از واژه‌های آن آلمانی اما با دستور زبان عبری هستند. ییدیش زبان اصلی ارتباطات روزمره است، در حالی که عبری برای مطالعات دینی و مدارس مذهبی استفاده می‌شود و متن متون مقدس نیز به عبری است.

در جامعه حریدی، خانواده و نقش‌های جنسیتی اهمیت ویژه‌ای دارند و خانواده ستون هویت دینی و فرهنگی به شمار می‌رود. ازدواج‌ها معمولاً درون گروهی انجام می‌شود تا هویت فرهنگی و دینی حفظ شود و اغلب در سن پایین، بین ۱۸ تا ۲۰ سالگی، صورت می‌گیرد. خانواده‌های حریدی معمولاً پرجمعیت هستند.

پدر خانواده مسئول آموزش دینی فرزندان است و به عنوان رهبر مذهبی خانواده شناخته می‌شود؛ او باید در عمل به هالاخا الگو باشد. مردان بیشتر وقت خود را در مدارس دینی می‌گذرانند و تمرکزشان بر آموزش متون مقدس مانند تلمود و تورات است؛ این وظیفه اصلی آنان محسوب می‌شود.

نقش مادر در این جامعه عمدتاً خانه‌داری و تربیت فرزندان است. لباس‌های پوشیده و ساده برای زنان بسیار مهم است و معمولاً موهای خود را می‌پوشانند. زنان نیز در مدارس دینی ویژه تحصیل می‌کنند، که آموزش آن‌ها بیشتر بر دین‌داری و تربیت فرزندان متمرکز است. به طور خلاصه، مادر خانواده مسئول بارآوری خانه و شکل‌دهی به نسل بعدی جامعه حریدی است.

ممکن است برای بسیاری این سؤال پیش بیاید که اگر اعضای خانواده‌های حریدی بخش عمده وقت خود را به عبادت و تحصیل دینی اختصاص می‌دهند، چگونه مخارج زندگی خود را تأمین می‌کنند. در واقع، این خانواده‌ها از نظر مالی معمولاً یکدیگر را حمایت می‌کنند و تا جای ممکن به هم کمک می‌کنند. بخشی از درآمد آن‌ها از کمک‌ها و یارانه‌های دولتی تأمین می‌شود و بخشی دیگر توسط سازمان‌های خیریه وابسته به جوامع حریدی فراهم می‌گردد. در نهایت، اغلب افراد یک شغل نیمه‌وقت دارند تا درآمدی برای زندگی خود کسب کنند، اما این مشاغل تا حد امکان مرتبط با دین و جامعه مذهبی است؛ مانند تدریس در مدارس دینی، فروش صنایع دستی با موضوعات مذهبی یا عرضه متون مذهبی دست‌نویس. به طور کلی، بسیار نادر است که آن‌ها وارد مشاغلی شوند که با جامعه مدرن و سکولار ارتباط مستقیم داشته باشد.

در میان حریدی‌ها، تماس فیزیکی با جنس مخالف، به ویژه در مکان‌های عمومی، ممنوع است. این محدودیت شامل دست دادن، بوسیدن و حتی نگاه کردن به جنس مخالف می‌شود و به گفته آن‌ها برای حفظ عفت عمومی ضروری است. روابط جنسی خارج از ازدواج در این جامعه جایگاهی ندارد و روابط زناشویی نیز بیشتر به عنوان عملی مقدس تلقی می‌شود که باید مطابق هالاخا برای انجام فرمان خداوند در زمینه فرزندآوری باشد.

یکی از مفاهیم مهم در جامعه حریدی، «طهارت خانوادگی» است. این مجموعه قوانین مربوط به وضعیت پاکیزگی زن در دوران قاعدگی و پس از آن است. در این دوره، رابطه جنسی ممنوع است و زن پس از پایان دوران قاعدگی و گذراندن مدت زمان مشخصی—که معمولاً بین ۱۰ تا ۱۲ روز متغیر است—باید در «میکوه» (Mikveh) غسل کند تا دوباره پاکیزه شود و امکان برقراری رابطه زناشویی برای او فراهم گردد. میکوه یک حمام مذهبی است که برای تطهیر و پاکیزگی دینی استفاده می‌شود. جالب این که بین اشکنازی‌ها و سفارَدی‌ها اختلاف نظر وجود دارد و مدت زمان دقیق این دوره متفاوت اعلام می‌شود.

یکی دیگر از آداب حریدی‌ها، «مزوزا» است. مزوزا جعبه کوچکی است که داخل آن یکی از مهم‌ترین دعاهای یهودی‌ها از تورات قرار دارد و در اصل اعتراف به یگانگی خداوند است. حریدی‌ها این جعبه را کنار چهارچوب در اتاق‌ها نصب می‌کنند و هرگاه می‌خواهند وارد آن اتاق شوند، دست خود را روی مزوزا می‌گذارند. آن‌ها معتقدند این جعبه می‌تواند حفاظت و برکت الهی را به خانه و خانواده بیاورد و آنان را از آسیب‌ها و بلاها دور کند.

در جامعه حریدی، روز شنبه یا «شَبات» روزی مقدس و ویژه است. در این روز انجام بسیاری از فعالیت‌های عادی ممنوع است تا تقدس آن حفظ شود و تمرکز کامل بر عبادت و استراحت باشد. علت این امر بر اساس اعتقادات آنان این است که خداوند جهان را در شش روز آفریده و در روز هفتم، روز شَبات، استراحت کرده است. همچنین، در ده فرمان به موسی دستور داده شده است که در این روز هیچ کاری جز استراحت و عبادت انجام نشود.

در روز شَبات، انجام ۳۹ نوع فعالیت ممنوع است؛ این فعالیت‌ها ریشه در کارهایی دارند که در ساخت «خیمه مقدس» در بیابان انجام می‌شد، خیمه‌ای که بنی‌اسرائیل پس از خروج از مصر برای عبادت و پرستش خدا برپا می‌کردند. این کارها شامل کاشت و برداشت، پخت و پز، نوشتن، دوخت و دوز، روشن کردن آتش و جابه‌جایی بار بود.

برای بسیاری از یهودیان ارتودوکس، استفاده از وسایل الکتریکی مانند موبایل و کامپیوتر نیز ممنوع است؛ برخی معتقدند روشن کردن لامپ مانند روشن کردن آتش است و مجاز نیست. رانندگی نیز در این روز ممنوع است، زیرا روشن شدن موتور و ایجاد جرقه مشابه روشن کردن آتش است و همچنین ممکن است باعث خروج از محدوده مجاز سفر در روز شَبات شود.

حمل اشیاء در مکان‌های عمومی نیز ممنوع است، مگر در محدوده‌ای به نام «ایروو» (Eruv). ایروو یک حصار مشروع است که چندین خانه را به عنوان یک مکان خصوصی در نظر می‌گیرد و در داخل این محدوده حمل وسایل مجاز است. در غیر این صورت، حتی جابه‌جایی کلید خانه، کیف یا کودک در کالسکه در مکان‌های عمومی ممنوع است. استفاده از پول نیز به دلیل ارتباط آن با تجارت و کسب و کار در این روز مجاز نیست.

جوامع حریدی از دنیای مدرن فاصله می‌گیرند تا هویت مذهبی خود را در برابر تغییرات اجتماعی و فرهنگی حفظ کنند. معمولاً در محله‌های خاص زندگی می‌کنند و مدارس دینی ویژه خود را دارند. در این محله‌ها، استفاده از رسانه‌ها و اینترنت تحت نظارت دقیق قرار دارد و بیشتر از رسانه‌های مذهبی بهره می‌برند.

روابط حریدی‌ها با اسرائیل

روابط حریدی‌ها با دولت و کشور اسرائیل پیچیدگی‌های ویژه‌ای دارد. دلیل این امر ریشه در باورهای دینی آن‌هاست؛ حریدی‌ها در ابتدا با تأسیس دولت اسرائیل مخالف بودند، زیرا معتقد بودند بازگشت یهودیان به سرزمین مقدس تنها باید با ظهور مسیح انجام شود و نه از طریق فعالیت‌های سیاسی و تشکیل دولت. به همین دلیل، حریدی‌ها حتی در برابر جنبش صهیونیستی که هدفش تأسیس یک دولت یهودی بود، مقاومت نشان دادند.

با این حال، شرایط به مرور تغییر کرد. پس از چند دهه، آن‌ها دریافتند که نمی‌توانند کاملاً از جامعه مدرن اسرائیل جدا بمانند. از این رو تصمیم گرفتند مشارکت فعال‌تری در سیاست و ساختارهای دولتی داشته باشند و اکنون نفوذ قابل توجهی در عرصه سیاسی دارند. از دهه ۱۹۵۰ میلادی، حزب‌های سیاسی حریدی به تدریج وارد عرصه سیاسی اسرائیل شدند و توانستند از طریق پارلمان (کنست) به طور مستقیم بر سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌های کشور تأثیر بگذارند.

یکی از دستاوردهای اولیه و مهم حریدی‌ها در این مسیر، تضمین آزادی‌های مذهبی بود. به عنوان مثال، در مسائلی مانند رعایت شبات و قوانین ازدواج و طلاق، آن‌ها موفق شدند فشار وارد کنند تا قوانین کشور با سنت‌های مذهبی هالاخا هم‌خوانی داشته باشد. حریدی‌ها همچنین دادگاه‌های دینی خود را دارند تا مسائل داخلی خود را در درون جامعه حل و فصل کنند و توانستند معافیت‌هایی از خدمت سربازی دریافت کنند؛ موضوعی که همچنان یکی از چالش‌برانگیزترین مسائل اجتماعی و سیاسی اسرائیل به شمار می‌آید.

بر اساس باورهای دینی حریدی‌ها، وظیفه اصلی آن‌ها اختصاص کامل وقت به مطالعه تلمود و متون دینی و عبادت است و بر اساس اعتقاداتشان، به دست گرفتن اسلحه و شرکت در جنگ با اصول مذهبی آن‌ها سازگار نیست. دولت اسرائیل، با آگاهی از نفوذ حریدی‌ها در جامعه و نیاز به حمایت آن‌ها برای اجرای سیاست‌های خود، سعی می‌کند با اعطای امتیازاتی از جمله معافیت از خدمت سربازی، این گروه را همراه و همسو نگه دارد.

با این حال، این توافق گاهی با چالش‌هایی همراه است. به‌ویژه بخشی از جامعه، اعطای معافیت به حریدی‌ها را نوعی تبعیض می‌داند، زیرا خدمت سربازی برای دیگر شهروندان اجباری است.

برای بسیاری از افراد، هنوز هم ممکن است این مسائل عجیب و گیج‌کننده به نظر برسد. چگونه ممکن است جامعه‌ای در دنیای مدرن، با وجود سرعت بالای تغییرات اجتماعی و فرهنگی، بتواند به سنت‌ها و اصول مذهبی کهن خود پایبند بماند؟ زندگی حریدی‌ها در تضاد کامل با محیط اطرافشان است و حتی ساده‌ترین امور روزمره آن‌ها باید با دقت کامل مطابق دستورات مذهبی انجام شود. در دنیایی که تغییرات روزانه شتاب بیشتری می‌گیرد، پایبندی چنین جامعه‌ای به سنت‌های باستانی همواره مایه شگفتی است.

حریدی های اسرائیل

 

ویدیوی حریدی ها در یوتیوب پادکست راوکست

اگر مایلید عکس ها و فیلم های مستند این مقاله جذاب را در کانال یوتیوب پادکست راوکست ببینید، اینجا کلیک کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *