چطور یک خبر می‌تواند مسیر بازار را عوض کند؟

در این مقاله چه می‌خوانیم...

در سال ۲۰۰۵، والدین دختری ۱۴ ساله شکایتی را به پلیس ارائه کردند؛ آن‌ها ادعا می‌کردند که مردی ثروتمند به نام جفری اپستین در خانه‌اش در پام بیچ قصد داشته دخترشان را مورد تعرض قرار دهد. تحقیقات پلیس، هنگامی که خانه اپستین بازرسی شد، تصاویر متعددی از دختران نوجوان را کشف کرد و روشن شد که موضوع بسیار جدی است. بر همین اساس، اپستین به اتهام درخواست رابطه جنسی با یک دختر خردسال دستگیر شد. وی به عنوان مجرم جنسی شناخته شد، اما به دلیل توافق‌های قضایی پشت پرده، از تحمل مجازات سنگین زندان در امان ماند.

یازده سال بعد، اپستین به اتهامی بسیار سنگین‌تر متهم شد: اداره شبکه‌ای گسترده از سوءاستفاده جنسی از دختران زیر سن قانونی. این بار او راهی زندان شد و در انتظار برگزاری محاکمه‌اش بود که ناگهان جسدش پیدا شد.

این داستان روایت‌کننده یکی از جنجالی‌ترین پرونده‌های جنایی چند دهه اخیر در آمریکا است؛ پرونده‌ای که دامنه آن از شاهزادگان و رؤسای جمهور گرفته تا مدل‌ها، بازرگانان و دانشمندان را در بر می‌گیرد و بسیاری از آن‌ها درگیر این ماجرا شده‌اند.

تصور کنید معلمی بدون هیچ مدرک دانشگاهی، با ظاهری عجیب و لباس‌هایی نامتعارف، وارد یکی از معتبرترین مدارس نیویورک می‌شود. همین معلم، سال‌ها بعد تبدیل به مرموزترین چهره وال‌استریت شد و در نهایت به متهمی بدل گردید که پرونده‌اش پای شاهزادگان، رؤسای جمهور و میلیاردرها را وسط می‌کشد.

اما جفری اپستین کی بود و چگونه از یک معلم ساده، به یکی از تاریک‌ترین و پرحاشیه‌ترین شخصیت‌های تاریخ آمریکا تبدیل شد؟

جفری اپستین

از معلمی در Dalton School تا ورود به وال‌استریت

جفری اپستین در ۲۰ ژانویه ۱۹۵۳ در نیویورک متولد شد، در خانواده‌ای متوسط و رو به پایین که منابع محدودی برای پیشرفت و ترقی فرزندشان در اختیار داشتند. او در دانشگاه‌های کوپر یونیون و دانشگاه نیویورک تحصیل کرد، اما هیچ‌یک از این دانشگاه‌ها را به پایان نرساند.

و سؤال بزرگ اینجاست: چگونه مردی بدون مدرک دانشگاهی توانست معلم یکی از لوکس‌ترین و معتبرترین مدارس نیویورک شود؟

در سال ۱۹۷۴، اپستین به عنوان معلم فیزیک و ریاضی در مدرسه خصوصی و معتبر Dalton School استخدام شد؛ مدرسه‌ای که پیش‌نیازهای آکادمیک و مدرک تحصیلی برای ورود به آن معمولاً الزامی است. در حالی که اپستین نه مدرک معتبر داشت و نه سابقه آکادمیک قابل توجه، اما توانست به این موقعیت برسد. سؤال مهم اینجاست: پشت پرده این استخدام چه رازهایی پنهان بوده است؟

مدیر مدرسه در آن زمان، کسی نبود جز دونالد بار، پدر ویلیام بار، کسی که بعدها به سمت دادستان کل آمریکا رسید و نقش کلیدی در پرونده مرگ اپستین ایفا کرد. این ارتباط، بعدها توجه بسیاری از محققان و روزنامه‌نگاران را به خود جلب کرد.

دانش‌آموزان آن دوره بعدها روایت کردند که اپستین با تمام معلمانی که تا به حال داشته‌اند کاملاً متفاوت بود. او کت‌های پوست می‌پوشید، زنجیرهای طلا به گردن می‌انداخت، دکمه‌های پیراهنش را تا پایین سینه باز می‌گذاشت و با آن سن و سال در مهمانی‌های دانش‌آموزان شرکت می‌کرد. به طور کلی، رفتار و ظاهر او هیچ شباهتی به معلم‌های معمولی نداشت؛ و مهم‌تر از همه، نحوه نگاه کردنش به دختران مدرسه نیز با همه فرق داشت.

اپستین مدت زیادی در حرفه معلمی نماند. خیلی زود، با کمک والدین پولدار یکی از دانش‌آموزانش، وارد یکی از معتبرترین شرکت‌های مالی وال‌استریت، یعنی Bear Stearns شد.

و حالا، داستان واقعی شروع می‌شود…

جفری اپستین، که هیچ مدرک مالی نداشت، رشد شگفت‌انگیزی در شرکت Bear Stearns داشت. او با اعتماد به نفس فوق‌العاده و توانایی بی‌نظیر در صحبت کردن، توانست تصور همه را از خود به عنوان یک نابغه اقتصادی ایجاد کند. وقتی از رشد خیره‌کننده او صحبت می‌کنیم، منظور این است که در کمتر از چهار سال، اپستین به یکی از شرکای ارشد شرکت تبدیل شد و به پولدارترین مشتریان آن مشاوره می‌داد.

در سال ۱۹۸۱، اپستین از کار در Bear Stearns استعفا داد تا شرکت خود را با نام Intercontinental Assets Group تأسیس کند؛ شرکتی بین‌المللی در زمینه مشاوره مالی که ادعا می‌کرد به مشتریانش کمک می‌کند تا پول‌هایی که در جریان اختلاس از دست داده‌اند را بازپس گیرند. اما نکته عجیب و تاریک این است که در حالی که به قربانیان اختلاس مشاوره می‌داد، به خود اختلاس‌گران نیز راهکار می‌داد تا رد پول‌ها را پنهان کنند و از قانون فرار کنند.

اپستین ادعای عجیبی هم می‌کرد؛ به بعضی افراد گفته بود که برای یک نهاد اطلاعاتی کار می‌کند. این ادعا هرگز تأیید نشد، اما سبک زندگی او، روابط نزدیکش با تاجران بانفوذ که با دولت‌های مختلف ارتباط داشتند، و سفرهای عجیب و متعددش به کشورهای گوناگون، بسیاری را کنجکاو کرده بود که آیا ممکن است حقیقت داشته باشد؟ آیا اپستین واقعاً یک نفوذی بوده است؟

در سال ۱۹۸۷، اپستین با شرکتی مالی همکاری می‌کرد که ظاهرش کاملاً معمولی و قانونی به نظر می‌رسید؛ نام آن Tower Financial Corporation بود. این شرکت به‌ظاهر در زمینه جمع‌آوری بدهی فعالیت می‌کرد؛ یعنی پول افراد یا شرکت‌های طلبکار را از بدهکاران وصول می‌کرد، چیزی شبیه شرخرهای معمولی. اما بعدها مشخص شد که این شرکت در واقع یک طرح پانزی عظیم و کلاهبرداری نیم میلیارد دلاری بوده است. گفته می‌شود اپستین یکی از افراد نزدیک به طراح این کلاهبرداری بوده، اگرچه نام او در پرونده به عنوان متهم ثبت نشده است.

اما مثل بسیاری از ماجراهای مرموز زندگی‌اش، این فصل هم به طرز عجیبی به پایان رسید: پیش از آن‌که شرکت در سال ۱۹۹۳ فروپاشد و همه چیز برملا شود، اپستین بی‌سر و صدا از آن جدا شد و هیچ آسیبی ندید.

سؤال اصلی اینجاست: چگونه او توانست از چنین طوفانی جان سالم به در ببرد؟

پیش از افشای این ماجرا، اپستین شرکت خود را در حوزه مدیریت دارایی تأسیس کرده بود؛ شرکتی که ادعا می‌کرد تنها به افراد «فوق‌العاده ثروتمند» خدمات مالی ارائه می‌دهد. اینجا بود که او وارد جمع نخبگان واقعی شد؛ شخصیت‌های سیاسی و اقتصادی کلیدی از سرتاسر جهان. به عنوان مثال، لزلی وکسنر، مالک شرکت L Brands که برندی مثل ویکتوریا سیکرت زیر مجموعه آن بود، یکی از مشتریان اپستین شد.

وکسنر نه تنها سرمایه هنگفتی برای پروژه‌های مختلف به اپستین سپرد، بلکه بعدها یکی از عمارت‌های لوکس خود در نیویورک را نیز به او هدیه داد؛ حرکتی که برای بسیاری غیرمنتظره و عجیب بود. این نوع رابطه، شبیه آن است که فردی با نفوذ و ثروت فوق‌العاده، تمام امکانات خود را در اختیار دوستش قرار دهد—یاد جمله معروف اکبر طبری در دادگاه می‌افتیم که گفته بود: «من دوستانی دارم که اگر بخواهم، کل لواسان را به نامم می‌کنند؛ حالا اگر شما چنین دوستانی ندارید، به من مربوط نیست!»

از اواسط دهه ۹۰، اپستین شرکتش را به جزایر ویرجین آمریکا منتقل کرد؛ جایی که قوانین مالیاتی آسان‌تر و شل‌تری داشت و این انتقال باعث شد فعالیت‌های او از زیر ذره‌بین نهادهای نظارتی خارج شود.

در دهه ۲۰۰۰، اپستین دامنه فعالیت‌های خود را گسترش داد و وارد سرمایه‌گذاری در رسانه‌ها شد، به شرکت‌های فناوری نوپا سرمایه تزریق کرد و سازمان خصوصی خود را با نام بنیاد جفری اپستین تأسیس کرد. این بنیاد به ظاهر هدفی آموزشی و خیرخواهانه داشت و به مؤسسات معتبری مانند دانشگاه هاروارد میلیون‌ها دلار کمک کرد. اما هیچ‌کس تاکنون منبع اصلی این ثروت عجیب و غریب را کشف نکرده است؛ پولی که هزینه‌های خیره‌کننده‌ای را برای اپستین فراهم می‌کرد، که واقعاً هیچ‌گاه کم‌اهمیت نبودند.

اپستین خود ادعا می‌کرد تنها با افراد «فوق‌العاده ثروتمند» کار می‌کند و این ادعا برای او سکوی پرشی بوده است؛ اما کسی هرگز فهرست شرکای تجاری واقعی او را ندیده است. سؤال اساسی این است: چه چیزی درباره اپستین آن‌قدر خاص بود که میلیاردها دلار سرمایه را به سمت او جذب می‌کرد؟ آیا او واقعاً نابغه‌ای اقتصادی و مدیریتی بود، یا پشت پرده چیزی در جریان بود که دیگران از آن بی‌خبر بودند؟

در همین دوران بود که اپستین شروع به خرید ملک‌های لوکس در نیویورک، فلوریدا، نیومکزیکو و حتی چند جزیره خصوصی کرد. از بیرون، او شبیه یک تاجر موفق به نظر می‌رسید، اما هیچ‌کس نمی‌دانست پشت پرده واقعاً چه اتفاقاتی در جریان است.

در تمام این سال‌ها، اپستین زندگی‌ای فوق‌العاده لوکس داشت، در بالاترین لایه‌های جامعه آمریکا و اروپا رفت‌وآمد می‌کرد و با افرادی دوست بود که نامشان به تنهایی می‌تواند انسان را متحیر کند؛ بیل کلینتون، دونالد ترامپ، بیل گیتس، کوین اسپیسی، شاهزاده اندرو و ده‌ها نفر دیگر از نخبگان سیاسی، هنری، علمی و اقتصادی جهان.

و حالا، با این حجم از روابط، ثروت و نفوذ، تنها یک سؤال باقی می‌ماند: آیا اپستین صرفاً یک مشاور مالی موفق بود یا مهره‌ای در بازی‌ای بسیار بزرگ‌تر و تاریک‌تر؟

جفری اپستین مردی بود با مهمانی‌های خاص و شیک، روابط گسترده با افراد مشهور و بانفوذ، و خنده‌هایی که همیشه انگار می‌خواستند چیزی از درون این مرد را برملا کنند. اما امپراتوری او خیلی زود به جزیره‌ای ختم شد که بیراه نیست اگر آن را «جزیره وحشت» بنامیم؛ جایی که ظاهراً اتفاقات عجیبی در جریان بود.

این جزیره، واقع در آب‌های آرام و آبی کارائیب، پر از ویلاهای لوکس و مهمانی‌های مرموز بود. چهره‌های مشهور، سیاستمداران و میلیاردرها در آن رفت‌وآمد می‌کردند، اما بعدها مشخص شد که این مکان تبدیل به جهنم دختران نوجوان شده بود.

شاهزاده اندرو

جزیره های خصوصی اپستین

در دهه ۹۰، اپستین جزیره خصوصی خود را به ارزش ۸ میلیون دلار در جزایر ویرجین خرید؛ جزیره‌ای به نام Little Saint James، با طبیعت بکر، دریا، عمارت‌های لوکس و مهمانان سرشناس. اما این جزیره بیش از یک ویلای استوایی بود. به گفته شاهدان، این مکان به پایگاهی برای عملیات تاریک و مخفی تبدیل شده بود، چیزی که هیچ‌کس تصورش را نمی‌کرد.

برگردیم به آغاز ویدیو: سال ۲۰۰۵، پلیس فلوریدا گزارشی از خانواده دختری ۱۴ ساله دریافت کرد که ادعا می‌کرد دخترشان هنگام رفتن به خانه اپستین مورد آزار قرار گرفته است. تحقیقات آغاز شد و پلیس خیلی زود به قربانیان جدیدی رسید؛ دخترانی که همگی داستان‌هایی مشابه داشتند.

پرونده به دست دادستانی رسید، اما به جای برخورد قاطع و جدی، مسیر قضیه پیچیده شد. با دخالت الکساندر آکوستا، دادستان وقت ایالت فلوریدا، توافقی عجیب برقرار شد: اپستین تنها به یک فقره «درخواست رابطه از یک فرد زیر سن قانونی» اعتراف کرد. نتیجه چه بود؟ محکومیت ۱۸ ماهه‌ای که از این مدت، فقط ۱۳ ماه در زندان گذرانده شد و با مرخصی روزانه همراه بود؛ یعنی صبح از زندان خارج می‌شد، به دفتر کارش می‌رفت و شب دوباره به زندان بازمی‌گشت.

بعدها آکوستا اذعان کرد که در آن زمان احساس می‌کرد چاره‌ای جز پیشنهاد این معامله به اپستین ندارد، زیرا به او گفته شده بود که این سرمایه‌دار مخفیانه برای دولت کار می‌کند؛ ادعایی که هیچ سند و مدرکی برای آن وجود نداشت.

این ۱۳ ماه که گذشت، انگار همه چیز دوباره از نو شروع شد. مهمانی‌ها ادامه یافت، سفرها ادامه داشت و حلقه افراد قدرتمند دور اپستین شلوغ‌تر از قبل شد؛ چهره‌هایی مانند بیل کلینتون، دونالد ترامپ، بیل گیتس، شاهزاده اندرو، کوین اسپیسی، آلن درشوویتز وکیل سرشناس، لری سامرز رئیس سابق دانشگاه هاروارد و وزیر خزانه‌داری آمریکا، مدل‌های بریتانیایی و ده‌ها نفر دیگر از نخبگان سیاسی، هنری و اقتصادی جهان، هرکدام جایگاهی در این حلقه داشتند.

رسانه‌ها بارها تلاش کردند سوالاتی مطرح کنند و ماهیت واقعی جفری اپستین را روشن کنند، اما پاسخ‌ها همیشه مبهم بود، گویی او با یک زره نامرئی محافظت می‌شد. بسیاری می‌خواستند بدانند: آیا اپستین فقط یک مرد ثروتمند بود یا یک عامل اطلاعاتی که از زندگی افراد قدرتمند آتو داشت و با آن‌ها معامله می‌کرد، محافظت و حمایت می‌خواست؟

اپستین سال‌ها بر جزیره اختصاصی خود سرمایه‌گذاری کرد؛ جزیره‌ای زیبا و منزوی، جایی که هیچ خبرنگار، مامور یا نهاد نظارتی نمی‌توانست به راحتی به آن دسترسی پیدا کند. اما پشت ویلاهای سفید، استخرهای آب‌شور و قایق‌های تفریحی، واقعیتی دیگر و تاریک در جریان بود.

در این جزیره‌ی مرموز، ماجراهای پشت پرده بسیار فراتر از یک استیکر لایک ساده بود. بر اساس روایت قربانیان، گفته‌های کارکنان سابق و تحقیقات گسترده‌ی FBI، فعالیت‌های این مکان نشان می‌داد که آنچه در نگاه اول شاید فقط چند مورد سوءاستفاده به نظر می‌رسید، در حقیقت پرده از واقعیت‌های پیچیده و تاریکی برمی‌داشت که ذهن هر بیننده‌ای را به چالش می‌کشید. یه شبکه‌ پیچیده‌ قاچاق دختران نوجوان از کشورهای مختلف مخصوصاً ایالت‌های جنوبی آمریکا راه افتاده بود. این دخترها اکثراً نوجوان های 14 15 ساله بودند و با وعده‌ی شغل و زندگی بهتر وارد سیستم می‌شدند.

اپستین، با همکاری زنانی که به او نزدیک بودند، از جمله گیلین مکسول، دختر یکی از غول‌های رسانه‌ای بریتانیا، دختران نوجوان را با وعده پول و فرصت شغلی جذب می‌کرد. در نگاه اول، همه چیز ساده و بی‌ضرر به نظر می‌رسید: «می‌خوای بیای کار ماساژ انجام بدی و برای هر جلسه ۲۰۰ دلار بگیری؟» اما پشت این ظاهر ساده، واقعیتی تاریک و هولناک در جریان بود که کم‌کم برای قربانیان آشکار می‌شد. هر دختری که وارد این چرخه می‌شد، خیلی زود درمی‌یافت که ماجرا چیزی فراتر از آن چیزی است که ابتدا تصور می‌کرد و اسیر سوءاستفاده و سکوت اجباری و تهدید میشد و در خیلی از موارد به او فشار میاوردند که خودش هم دختران دیگری را معرفی کند. حتی جابه‌جایی آن‌ها به مکان‌های دیگر آغاز می‌شد، چه در داخل آمریکا و چه در خارج از آن.

گزارش شده است که اپستین دختران زیر سن قانونی و زنان جوان را در اختیار دوستان قدرتمندش می گذاشت و همزمان سیستم نظارتی و مخفیانه گسترده ای را در سراسر املاکش در نیویورک، پالم بیچ و جزیره خصوصی اش نصب کرده بود تا فعالیت های جنسی آنها را به عنوان ابزاری برای باج گیری ثبت کند. رفت‌وآمد خصوصی افراد به جزیره، با هواپیمای شخصی اپستین موسوم به «Lolita Express» صورت می‌گرفت؛ جتی لوکس که نام آن بعدها به یکی از نمادهای رسوایی‌های اپستین تبدیل شد.

جزیره های خصوصی جفری اپستین

افراد سرشناس در شبکه اپستین

سؤالاتی که همیشه ذهن‌ها را مشغول می‌کند این است: چه کسانی به این جزیره پا گذاشتند؟ کدام چهره‌های سرشناس در این فساد دست داشتند؟ و چرا نام بسیاری از آن‌ها هنوز فاش نشده است؟ این افراد، معمولاً کسانی هستند که در فهرست پروازهای جت شخصی اپستین حضور داشتند یا رابطه‌ای نزدیک و مستقیم با خود او داشتند.

بیل کلینتون، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، طبق مدارک منتشرشده، حداقل ۲۶ بار سوار هواپیمای اپستین شد. خود کلینتون هرگونه ارتباط با فعالیت‌های مجرمانه اپستین را انکار کرده و مدعی است که هیچ‌گاه به جزیره نرفته است؛ با این حال، حضورش در پروازها تأیید شده است.

بر اساس گزارش شبکه ABC و اسناد دادگاه، بیش از ۵۰ بار نام رئیس‌جمهور سابق آمریکا در اسناد آمده، اما هیچ اشاره‌ای به تخلف جدی از سوی او نشده است. در اوایل دهه ۲۰۰۰، کلینتون با هواپیمای اپستین به سفرهای «بشردوستانه» در آفریقا می‌رفت و از اپستین به عنوان فردی انسان‌دوست و متعهد تمجید می‌کرد.

وکلای کلینتون اعلام کرده‌اند که او از جرایم اپستین هیچ اطلاعی نداشته و روابطش با او را پیش از آغاز تحقیقات رسمی درباره جفری اپستین قطع کرده بود. سؤال اصلی اینجاست: چرا این قطع رابطه اتفاق افتاد؟ چه چیزی کلینتون فهمید که باعث شد فاصله بگیرد؟

شاهزاده اندرو، پسر ملکه الیزابت، یکی از جنجالی‌ترین روابط اپستین را داشت. سال‌ها بعد، زنی به نام ویرجینیا رابرتس ادعا کرد که در دوران نوجوانی مجبور شده بارها با شاهزاده اندرو دیدار داشته باشد؛ این ماجرا از سال ۱۹۹۹ آغاز شد. ابتدا شاهزاده اندرو این اتهامات را رد می‌کرد، اما نهایتاً در سال ۲۰۱۹ از تمام مسئولیت‌های سلطنتی کناره‌گیری کرد و در سال ۲۰۲۲ با پرداخت غرامت مالی، پرونده را خارج از دادگاه خاتمه داد.

نفر بعدی، دونالد ترامپ است. اپستین و ترامپ در دهه ۹۰ دوستان نزدیک بودند و ترامپ در آن زمان گفته بود جفری آدم فوق‌العاده‌ای است و با زن‌های زیبا معاشرت می‌کند، حتی زن‌هایی که کمی جوان‌تر از حد معمول هستند. با این حال، ترامپ بعدها از اپستین فاصله گرفت و مدعی شد که ارتباطش با او قطع شده است. هیچ مدرکی مبنی بر حضور ترامپ در جزیره اپستین ثبت نشده، اما نام او بارها در ارتباطات و شبکه‌های اپستین مطرح شده است.

ترامپ و اپستین سال‌ها دوست نزدیک بودند و در رفت‌وآمدهای اجتماعی با هم دیده می‌شدند. فهرست پروازهای اپستین نشان می‌دهد که ترامپ چندین بار با هواپیمای خصوصی او سفر کرده است. این دو در دهه ۱۹۹۰ در رویدادهای سطح بالا کنار هم حضور داشتند و عکس‌هایی که شبکه CNN منتشر کرد، نشان می‌دهد اپستین در مراسم عروسی ترامپ با همسر قبلی‌اش حاضر بوده است. ترامپ خودش یک بار گفته بود: «من ۱۰ سال صمیمی‌ترین دوست دونالد بودم.»

طبق گفته ترامپ، آن‌ها در اوایل دهه ۲۰۰۰، یعنی حدود دو سال قبل از اولین بازداشت اپستین، رابطه‌شان را قطع کردند. کاخ سفید اخیراً اعلام کرده که علت این قطع رابطه، رفتارهای نامطلوب اپستین بوده و ترامپ او را از باشگاهش اخراج کرده است. با این حال، روزنامه واشنگتن پست در گزارشی نوشت که علت واقعی، رقابت بر سر یک ملک در فلوریدا بوده است. اما این پرسش بی‌جواب باقی می‌ماند: آیا واقعاً قطع رابطه صرفاً به خاطر خرید یک ملک بوده؟ یا شاید ترامپ چیزهایی از پشت پرده می‌دانسته که باعث شد رابطه درست قبل از اولین بازداشت اپستین به پایان برسد؟

بیل گیتس یکی دیگر از افرادی بود که در اطراف اپستین حضور داشت. بر اساس اسناد منتشرشده، اپستین تلاش کرده بود او را وارد پروژه‌های سرمایه‌گذاری خود کند. خود گیتس هرگونه ارتباط نزدیک یا سفر با اپستین را انکار کرده، اما پس از افشای این ارتباطات، رسانه‌ها اعلام کردند که این مسئله یکی از دلایل اختلاف و طلاق او با همسر سابقش بوده است.

کوین اسپیسی، بازیگر مشهور، نیز نامش در فهرست پروازها و مهمانی‌های اپستین دیده شده است. هرچند او درباره ارتباط با اپستین اظهارنظر مستقیمی نکرده، اما حضورش در برخی پروازها تأیید شده است.

افراد سرشناسی دیگری مانند لزلی وکسنر، مالک برند ویکتوریا سیکرت، نیز نامشان در فهرست پروازهای لوکس اپستین آمده، اما همگی انکار کرده‌اند که به جزیره رفت‌وآمد داشته‌اند یا از فعالیت‌های اپستین مطلع بوده‌اند. با این حال، بسیاری شک دارند که چگونه می‌شود تا این حد به کسی نزدیک بود و حتی ذره‌ای از کارهای او خبر نداشت. نکته عجیب‌تر این است که بنا به دلایلی نامعلوم، همه این افراد در مقطعی ارتباطشان را با اپستین قطع کردند.

با این حال، بسیاری از اسناد مرتبط با اپستین—از جمله فهرست‌های کامل مهمانان جزیره، مکالمات تلفنی و فایل‌های ضبط‌شده—هنوز توسط دادگاه محرمانه نگه داشته شده‌اند. با این وجود، رسانه‌ها موفق شدند لیستی موسوم به «Epstein Black Book» (دفترچه سیاه اپستین) را فاش کنند که شامل اسامی بیش از دو هزار نفر است؛ از چهره‌های سیاسی و مدل‌ها گرفته تا دانشگاهیان و حتی خبرنگاران.

نکته مهم این است که تنها وجود نام یک نفر در این لیست به معنای مجرم بودن او نیست. برخی افراد ممکن است صرفاً ارتباط کاری، رسانه‌ای یا مالی ساده‌ای با اپستین داشته باشند. اما وقتی یک نام بارها تکرار می‌شود—در پروازها، سفر به جزیره، مهمانی‌ها و عکس‌های خصوصی—آنجاست که پرسش‌ها جدی‌تر و پررنگ‌تر می‌شوند.

و سرانجام در سال ۲۰۱۹، پرونده اپستین دوباره باز شد؛ این‌بار نه از فلوریدا، بلکه از نیویورک و نه با یک اتهام سبک، بلکه با اتهام قاچاق جنسی انسان در سطح فدرال. FBI خانه او را به طور کامل بازرسی کرد و آنچه پیدا شد، شگفت‌انگیز و تکان‌دهنده بود: هزاران عکس از دختران نوجوان، فیلم‌هایی از دوربین‌های مخفی نصب‌شده در خانه‌هایی که مشخص نبود کجا بودند، پاسپورت‌های خارجی با اسامی جعلی، مقادیر زیادی پول نقد به ارزهای مختلف و در نهایت دفترچه‌ای که به «دفترچه سیاه اپستین» معروف شد و اسامی افراد سرشناس در آن ثبت شده بود.

اپستین بازداشت و به زندان افتاد و همزمان نام شخص دیگری نیز به عنوان همکار و همراهش در این پرونده مطرح شد: گیلین مکسول، که به نوعی دستیار و همکار اپستین در این فساد بود.

با اینکه اپستین هرگز ازدواج نکرد، اما رابطه‌ای طولانی با گیلین مکسول، شهروند بریتانیایی، داشت. در تاریخ ۲ ژوئیه ۲۰۲۰، FBI این زن را دستگیر کرد و او را به شش فقره اتهام متهم نمود، از جمله اغفال دختران نوجوان به منظور مشارکت در فعالیت‌های جنسی مجرمانه و ارائه شهادت دروغ. مقامات قضایی اعلام کردند که مکسول با فریب دادن این دختران و جلب اعتمادشان، آن‌ها را به دام اپستین می‌انداخت.

در دسامبر ۲۰۲۱، دادگاه گیلین مکسول را مجرم شناخت و او به ۲۰ سال زندان و پرداخت ۷۵۰ هزار دلار جریمه محکوم شد.

یکی از شاهدان کلیدی و مهم در پرونده اپستین و مکسول، خانم جوهانا شوبرگ بود. او در اوایل دهه ۲۰۰۰ با اپستین آشنا شد؛ زمانی که دانشجو بود و به دنبال کار می‌گشت، با آگهی کاری مکسول مواجه شد و از همین طریق وارد شبکه اپستین شد.

شوبرگ بعدها در دادگاه‌ها و بازجویی‌های رسمی شهادت داد که توسط مکسول با وعده کار دفتری و دستیار شخصی به استخدام اپستین درآمد، اما خیلی زود متوجه شد که وظایف واقعی شامل ماساژ و فعالیت‌های جنسی است.

یکی از معروف‌ترین شهادت‌های او مربوط به شاهزاده اندرو بود. شوبرگ در مصاحبه‌ای با ABC و سپس در دادگاه مکسول توضیح داد: «سال ۲۰۰۱، در آپارتمان اپستین در منهتن، من، ویرجینیا رابرتس—که شاهد مهم بعدی پرونده بود—و شاهزاده اندرو حضور داشتیم. من روی کاناپه نشسته بودم که اندرو به من دست درازی کرد. حتی مکسول هم در اتاق بود و هر سه‌شان—اندرو، مکسول و اپستین—به من خندیدند.»

با این حال، کاخ سلطنتی بریتانیا این ادعا را به‌طور کامل رد کرده و آن را «کاملاً غیرواقعی» خواند و خود اندرو نیز در مصاحبه مشهورش با BBC تمامی این اتهامات را انکار کرد.

جوهانا شوبرگ نه‌تنها یکی از قربانیان مستقیم ماجرا بود، بلکه به عنوان شاهدی کلیدی در پرونده گیلین مکسول نیز نقش داشت. شهادت‌های او، در کنار شهادت‌های دیگر قربانیان مانند ویرجینیا رابرتس، نقش مهمی در محکومیت مکسول به جرم قاچاق جنسی و همکاری با اپستین ایفا کرد.

در سال ۲۰۱۹، نیویورک تایمز گزارشی منتشر کرد و نوشت که اپستین در سال‌های پایانی عمرش، مزرعه‌ای بزرگ و دورافتاده در نیومکزیکو خرید. اما این مکان نه برای تفریح و استراحت، بلکه برای طرحی عجیب و ترسناک بود: طبق گفته چندین دانشمند و آشنا، اپستین قصد داشت حداقل ۲۰ زن را در این مزرعه باردار کند تا فرزندانی با «ژن‌های خالص خودش» به دنیا بیایند؛ زیرا باور داشت DNA او آن‌قدر خاص است که می‌تواند نژاد بشر را «بهبود» دهد. این طرح عجیب، ریشه در باورهای اپستین به مفاهیمی مثل اصلاح نژادی و فراانسان داشت.

اما دیوانه‌بازی‌های اپستین به اینجا ختم نمی‌شد. او حتی به چند نفر گفته بود که پس از مرگش قصد دارد سر و آلت تناسلی خود را منجمد کند، چرا که باور داشت علم روزی آن‌قدر پیشرفت خواهد کرد که بتواند این بخش‌های بدنش را در یک جسم جدید دوباره زنده کند.

افراد سرشناس در پرونده جفری اپستین

مرگ مرموز اپستین و تئوری‌های توطئه

پرونده اپستین و اسامی که در آن مطرح بود، می‌توانست پای برخی از سرشناس‌ترین و تأثیرگذارترین افراد دنیا را به دادگاه بکشاند—چه به حق، چه به ناحق—و همین باعث شد بسیاری احساس خطر کنند. روزی، اپستین در زندان دچار جراحت و کبودی شد و به درمانگاه زندان منتقل شد. او مداوا شد، اما کسی پیگیر ماجرا نشد؛ نه خودش تمایل داشت ماجرا را توضیح دهد و نه مقامات زندان آن‌طور که باید پیگیری کردند.

تا پیش از آغاز دادگاه، بسیاری نگران بودند که اگر اپستین حرف بزند، نام‌هایی مطرح شود که می‌تواند دنیا را تکان دهد. اما هیچ‌گاه به آن نقطه نرسیدیم. در ۱۰ آگوست ۲۰۱۹، تنها سه هفته پس از ماجرای درگیری، جسد اپستین در سلولش پیدا شد. گزارش رسمی خودکشی اعلام شد، اما نکات مشکوکی وجود داشت: دوربین‌های سلول همان شب قطع بودند، نگهبان‌ها مدعی شدند خواب مانده‌اند و چک‌های روتین شبانه را انجام نداده‌اند، و آثار روی بدنش با حلق‌آویز شدن همخوانی نداشت؛ بیشتر شبیه خفگی بود تا خودکشی.

نتایج کالبدشکافی نشان داد که چندین استخوان گردن اپستین شکسته شده بود و یکی از استخوان‌ها که بیشتر در موارد خفگی شکسته می‌شود نیز آسیب دیده بود. خانواده اپستین که با اعلام خودکشی رضایت نداشتند، پاتولوژیست خودشان را استخدام کردند و او پس از بررسی‌ها معتقد بود شواهد احتمال قتل را تقویت می‌کند. با این حال، طبق گزارش ژوئن ۲۰۲۳، دفتر بازرس کل وزارت دادگستری هیچ مدرکی دال بر مرگ مشکوک اپستین پیدا نکرد.

اما چرا اپستین تا این حد توجه عمومی را به خود جلب کرد؟ زیرا برخی معتقدند مقام‌های رسمی واقعیت‌های زندگی و مرگ او را پنهان کرده‌اند. نظریه‌هایی مطرح شد مبنی بر اینکه شبکه‌ای از کودک‌آزاران در سطوح بالای جامعه آمریکا فعال بوده و از حمایت دولتی برخوردار بوده‌اند؛ این ادعاها عمدتاً از طریق پیام‌های شخصی با نام مستعار «کیو» (Q) در فضای مجازی منتشر شده‌اند. حتی برخی ادعا کردند اپستین عامل موساد و اسرائیل بوده و هدفش جمع‌آوری اطلاعات از افراد سرشناس برای مجبور کردن آن‌ها به حمایت از سیاست‌های اسرائیل بوده است. برخی معتقدند همین مسئله باعث حمایت ترامپ از نتانیاهو، با وجود اختلاف نظرهایی که داشتند، شده است. البته باید تأکید کرد که این موارد در حد شایعه و تئوری هستند و هیچ سند یا مدرک رسمی برای اثبات آن‌ها وجود ندارد.

مرگ اپستین، بیشتر از اینکه یک پایان باشد، در واقع شروعی بود برای سؤال‌ها و گمانه‌زنی‌های بی‌پایان. این پرسش‌ها که چه کسانی از مرگ او سود بردند و چرا هیچ‌گاه فهرست کامل افرادی که وارد جزیره‌اش شدند منتشر نشد، هنوز بی‌پاسخ مانده است. چه کسانی واقعاً پشت پرده این جزیره بودند و چه میزان از فساد و سوءاستفاده‌ها به مقامات و افراد قدرتمند مرتبط می‌شد؟

شاید مهم‌ترین سؤال این باشد: آیا اپستین واقعاً تنها بود، یا فقط نوک کوه یخ یک شبکه جهانی و پیچیده از فساد بود که سال‌ها در سکوت عمل می‌کرد؟ بسیاری بر این باورند که او صرفاً چهره‌ای شناخته‌شده در رأس این شبکه بود و حجم واقعی اتفاقات و افراد درگیر، بسیار گسترده‌تر و تاریک‌تر از آن چیزی است که تاکنون آشکار شده است.

به نظر من، پرونده اپستین نه تنها یک ماجرای جنایی، بلکه پنجره‌ای به دنیای پنهان قدرت، فساد و ارتباطات پیچیده بین افراد سرشناس و مؤسسات است؛ دنیایی که بخشی از آن شاید هرگز روشن نشود، اما سؤال‌ها و پیامدهایش تا سال‌ها ذهن‌ها را درگیر خواهد کرد.

 عکس ها و فیلم های مستند این مقاله در کانال یوتیوب  راوکست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *